زلال حکمت
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زلال حکمت و آدرس zolalehekmat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


...یا رسول الله یا خیر الوری
ای به تاریکی دل شمس الضحی
ای وجودت آبروی خاکیان
ای نگاهت قبله افلاکیان
چاره جویان جهان بیچاره ات
ماه و خورشید و فلک آواره ات
آبروی لیله الاسری تویی
دلربایی،دلبر دل ها تویی
پیش رویت عالم و آدم خجل
جبرئیل عقل می ماند به گل
آنکه مهرت را به جان ما نهاد
بر سر تو تاج (او ادنی) نهاد
دم ز عشق روی سرمد می زنیم
بانگ (ادرکنا محمد) می زنیم
تا غلام مصطفی و حیدریم
از تمام اهل عالم برتریم...

(بخشی از یک مثنوی بلند در مدح حضرت خاتم الانیاء"ص" سروده ی: محمد حسین تقوایی)

[ جمعه 27 دی 1392 ] [ 10:0 ] [ محمدحسین تقوایی ]

ماه خراسانی من...

هر کس که به دربار شما راه ندارد

حتی به بساطش هوس آه ندارد

بیچاره خبر از کرم شاه ندارد

افسوس که یک دم دل آگاه ندارد

بر بارگه لطف تو ره برده دل من

بر پنجره فولاد گره خورده دل من

***

ای پادشه حسن! که سر چشمه نازی

نازم به توو ناز تو و بنده نوازی

با این دل بیچاره چه سازی چه نسازی،

ما را که حرم هست به جنت چه نیازی؟

امروز سبکبال تر از هر چه نسیمم

مهمان کریم بن کریم بن کریمم

***

جز داغ غم یار به پیشانی ما نیست

چون زلف توأم کس به پریشانی من نیست

می خورده بسی هست؛به ویرانی من نیست!

چون نازتر از ماه خراسانی من نیست

عمری است که با نغمه زیبای هوالهو

زانو زده ام بر درت ای ضامن آهو!

***

در خواب...که نه؛باز هوایت به سر افتاد

یک بار دگر سوی خراسان گذر افتاد(1)

(چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد

با آل علی هر که در افتاد ور افتاد)

از شوق وصال تو به رخ اشک فشاندیم

کنج حرم پاک شما (جامعه) خواندیم

***

با بار گنه باز بهشت است نصیبم

سرمست وصال رخ زیبای حبیبم

آقای خراسانی من! شاه غریبم!

دلسوخته حرف تو با «ابن شبیبم»

زیباست که در کنج حرم با دل بی تاب

گردد نمک (جامعه) یک روضه ارباب

***

ای کرببلا شد به تو پابست ؛ اباالفضل

عالم شده از نام شما مست؛ اباالفضل

ای تشنه ترین ساقی سرمست ؛اباالفضل

ارباب دگر بعد تو بشکست؛اباالفضل

(ای اهل حرم میر علمدار نیامد

سقای حسین سید و سالار نیامد)

***

(سروده : محمد حسین تقوایی-مشهد دی ماه 92)

1)مرحوم سید اشرف الدین حسینی«نسیم شمال»:

امشب به سرم باز هوای دگر افتاد

در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد

چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد

این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد

با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

[ دو شنبه 23 دی 1392 ] [ 20:56 ] [ محمدحسین تقوایی ]

هر چند در امتحان تو  رد هستم

تو خوب ترین هستی و من بد هستم 

اما دل من خوش است این که دو سه روز

مهمان شما به شهر مشهد هستم

(سروده ی: محمد حسین تقوایی)

 

[ شنبه 14 دی 1392 ] [ 21:38 ] [ محمدحسین تقوایی ]

عیدالزهرا(س): خرافه یا حقیقت؟

اشاره:

حلول ماه ربیع الاول یاد آور مناسبت های مختلف از جمله عید الزهرا(سی) است که متاسفانه این موضوع محل تضارب آراء گوناگون شده و بسیار مورد افراط ها و تفریط های فکری قرار گرفته است. این نوشتار به اجمال این موضوع را تبیین می کند.

***

حقیقت مطلب آن است که روز نهم ربیع الاول که مصادف است با سالروز آغاز امامت و ولایت قلب عالم امکان؛محور دایره وجود،مهر سپهر سروری حضرت حجة بن الحسن العسکری-روحی و ارواح العالمین له الفداء- از بزرگترین اعیاد شیعه و به تعبیر شایسته بزرگان (غدیر دوم) و به حق (عید الزهرا)ست و شیعه از باب تعظیم شعائر الهی این عید بزرگ را به جشن و شادمانی می نشیند.

اما ارتباط عیدالزهرا(س) با سالمرگ خلیفه دوم،جای بحث و تأمل دارد.

تنها منبع تاریخی که مرگ خلیفه دوم را روز نهم ربیع الاول می داند و بقیه اقوال را رد می کند؛ قول مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار جلد 31 صفحه 132 است که مرگ دومی را نهم ربیع می داند.

مورخان بزرگ عامه از جمله طبری در تاریخش ؛بلاذری،یعقوبی و مسعودی و نیز دانشمند بزرگ شیعه شیخ مفید بر این باورند که عمر در روز 26 ذی حجه ترور شد و در روز 29 ذی حجه مرد.

با توجه به سوابق و شخصیت خلیفه دوم؛از جمله نقش اساسی و غیر قابل انکار وی در ماجرای سقیفه و غصب خلافت و فدک و نیز احراق بیت حضرت زهرا(س) و اذیت هایی که منجر به شهادت حضرت زهرا(س) شد،طبیعی است که مرگ وی باعث شادی پیروان مکتب اهل بیت(ع) بشود و شیعه چنین روزی را عید بداند.

حقیقت این است که شیعه در حقیقت در روز نهم ربیع الاول؛ آغاز ولایت و امامت حضرت ولی عصر(عج) را به عنوان عیدالزهرا(س) به جشن و سرور می نشیند و شایسته است که در صورتی که بیم شعله ور شدن آتش اختلاف بین شیعه و سنی نباشد در این محافل؛دشمنان اهل بیت(ع) نیز لعن شوند.

برخی گفته اند که چون عمر در آستانه ماه محرم مرده است و محرم ماه عزای شیعیان است؛شیعه شادی خود را در مرگ این دشمن اهل بیت(ع)؛در روز نهم ربیع الاول اظهار می کند.

توجه به این نکته ضروری است که اولا (لعن)کردن به معنای(طلب دوری از رحمت خدا)ست نه توهین کردن و فحش دادن.(ر.ک: مقاله "بررسی مبانی قرآنی لعن بر دشمنان اهل بیت" دی ماه 91-همین وبلاگ). ثانیا این مجالس باید به گونه ای برگزار شود که بیم شعله ور شدن آتش اختلاف میان فرق مسلمان نباشد.

بدیهی است که روایاتی که تحت عنوان(رفع القلم) مستمسک عده ای از شیعیان جاهل قرار گرفته است و در مجالس (عمرکشون) به پشتوانه آن روایات خود را شبیه زن می کنند یا می رقصند و فحش و دشنام می دهند؛جعلی هستند و نظر تمام مراجع این است که از تشکیل چنین جلساتی باید اجتناب شود.

[ شنبه 14 دی 1392 ] [ 5:58 ] [ محمدحسین تقوایی ]

به گزارش فسایی به نقل از شیعه آنلاین، اخبار رسیده از شهر کربلای معلی حاکی از آن است که خانم "لیندال ساکس" سفیر کشور استرالیا در بغداد پایتخت عراق، چندی پیش به شهر کربلای معلی سفر کرد و به زیارت سید و سالار شهیدان، حضرت أبا عبدالله الحسین و حضرت أبا الفضل العباس علیهما السلام رفت.

این تصویر مورد توجه شدید کاربران عرب زبان به ویژه در کشور عراق قرار گرفته و آن را به صورت گسترده در فضای مجازی و صفحات اجتماعی منتشر کرده اند.

 همان طور که مشاهده می شود، این کاربران با نوشتن عبارتی در بالای تصویر، طعنه ای نیز به وهابیون زده و نوشته اند: "آیا این خانم سفیر از میلیون ها وهابی با شرف تر نیست؟!"

(به نقل از پایگاه خبری-تحلیلی فسا "فسایی" www.fasaei.ir)

 
 
 
[ چهار شنبه 11 دی 1392 ] [ 13:42 ] [ محمدحسین تقوایی ]

 

 

 :

 

 

 

 

 ماجراي يوم الخمیس

حادثه تأسف بار آخرین پنجشنبه حیات طیبه رسول اکرم-ص-به روایت منابع اهل سنت

 حقانيت و در عين حال مظلوميت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) از موضوعاتي است كه هر انسان منصفي به راحتي مي تواند آن را درك كند،چرا كه اين حقايق در منابع متعدد اهل سنت مورد اشاره و تصريح قرار گرفته اند، هر چند در طول تاريخ افراد زيادي بودند و هستند كه بعلت تعصبات بيجا از پذيرش و اعتراف به اين حقيقت و واقعيت خودداري كرده اند.

ماجراي يوم الخميس كه همان ماجراي معروف دوات و قلم خواستن حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) در لحظات پاياني عمر شريفشان بوده است،از جمله اين موضوعات است.اين ماجرا در منابع متعدد اهل سنت آمده است:

محدث بزرگ اهل سنت , امام بخارى اين قضيه را در چندين مـوضع از كتاب معروف خود( صحيح بخارى ) آورده است . در يكى از اين نقل ها از قـول ابـن عباس مى گويد:هنگامى كه پيامبر(ص ) در حال احتضار بود و مردانى در خانه او جمع آمـده بودند ,پيامبر(ص ) فرمود: قلم و كاغذ برايم بياوريد تا نوشته اى برايتان بنويسم ( كه با وجود آن ) هـرگز گمراه نشويد . در اين حال خليفه دوم گفت : پيامبر(ص ) را دردو مرض فرا گرفته اسـت و نزد ما كتاب خدا هست كه ما را كافى است . در اين حال افراد حاضر دچار اختلاف شدند و هـمـهمه آنجا را فرا گرفت , كه در اين هنگام پيامبر(ص ) فرمود: برخيزيد و برويد, شايسته نيست در مـحـضر من (كه فرستاده خدايم )اختلاف و تنازع را پيشه كنيد . پس ابن عباس در حال خروج مـى گـفـت : مـصيبت (براى اسلام و مسلمين ) همان چيزى بود كه بين پيامبر(ص ) و آنچه اراده نوشتنش را داشت , مانع ايجاد كرد.(1)

در نقل ديگرى , ابن سعد در طبقات الكبرى از قول خليفه دوم آورده است كه : ما درنزد پيامبر(ص ) حضور داشتيم و بين ما و زنان پرده اى آويخته شده بود, رسـول خدا(ص )به سخن آمد و فرمود: مرا با هفت مشك آب بشوييد (ظاهرا منظور از آن تخفيف تب آن حضرت بوده است ) و پس از اينكه اين فرمان را اجرا كرديد , كاغذ و دواتى براى من بياوريد , تا براى شما نامه اى بنويسم كه با وجود آن نامه هرگز گمراه نشويد.زنان پيامبر(ص ) از پس پرده گفتند : خواسته پيامبر(ص ) را برآوريد . من (خليفه دوم ) گفتم : ساكت باشيد, شما همانند زنانى هستيد كه اطراف يوسف را گرفته بودند و به او چشم طمع داشتند.

شما اگر پيامبر (ص ) مريض شـود , چـشـمان خود را مى فشاريد و اشك مى ريزيد و اگر تندرستى يابد , گريبانش را گرفته و خرجى از او طلب مى كنيد.در اين هنگام پيامبر(ص ) فرمود: همانا ايشان (يعنى زنان پس پرده ) از شـمـابـهـتـرند . (2)

جابر نيز نقل كرده كه پيامبر(ص ) هنگام وفات و در آخرين لحظات عمرش , صـحـيـفـه اى راطـلـب كرده تا براى امت خود نامه اى بنويسد كه نه گمراه شوند و نه ديگران را گـمـراه كـنـند. كسانى كه اطراف بسترش بودند, آنقدر سر و صدا به راه انداختند و حرفهاى ياوه گـفتند كه پيامبر(ص ) از اين كار دست كشيد.

ابن عباس مى گويد: پيامبر(ص ) در بيمارى مرگ خود فرمود : كاغذ و دواتى بياوريدتا براى شما نوشته اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد . عـمـر بـن خطاب سر وصدا راه انداخت و گفت : نخير , اين همه شهرها باقى مانده و فتح نشده اسـت , ايـنـهـابـايـد گشوده شود , پس چه كسى اينها را فتح كند ؟ زينب دختر جحش ؟ همسر پـيـامـبر(ص )گفت : فرمان پيامبر(ص ) را اجرا كنيد , مگر نمى بينيد كه مى خواهد وصيت كند ؟ بـارديـگـر سـر و صدا برخاست . در اين هنگام پيامبر (ص ) فرمود: از جاى برخيزيد و بيرون رويد . همين كه اتاق را ترك كردند , پيامبر اكرم (ص ) دار دنيا را وداع گفت.

اين ماجراى تاسف بار به صورت هاى مختلف در كتابهاى ديگر نيز نقل شده است (3).از جمله ابن ابى الحديد روايت مى كند كه عمر گفت آن حضرت مى خواست تصريح به نام على بكند و من مانع شدم.(4)

همانگونه كه ملاحظه مي فرماييد اين ماجرا د رمنابع معتبر اهل سنت ذكر شده است.

شيعه با توجه به قراين متعدد حاليه و مقاليه معتقد است , پيامبر (ص ) از خواستن قلم و دوات منظورى جز تعيين جانشين خود و تعيين تـكـليف امت براى رهبرى پس از خودنداشته است , زيرا زمان اين واقعه كه در آخرين لحظات عمر پيامبر(ص ) بوده است،طبيعتا تعيين سرنوشت امت را مى طلبد و از سوى ديگر اين مطلب مسلم و قطعى كه هـيـچ حـكـم ناگفته سرنوشت سازى از تعاليم اسلام باقى نمانده بود و از همه مهمتر تعبيرى كه خودپيامبر(ص ) نمودند كه چيزى برايتان بنويسم كه هرگز - مستفاد از لن كه به قول اديبان عرب نـفى ابدى را مى رساند- گمراه نشويد و... همگى نشان مى دهد كه آن وجودمقدس در اين قضيه هدفى جز راهنمايى امت جهت تعيين رهبرى و جانشينى پس از خودنداشته است . 


منابع :

1- صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم ،ج1ص22. صحیح بخاری ، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد،ج2،ص ؛120 و باب اخراج الیهود من جزیره العرب،ج2،ص 136 بدین لفظ آمده است :"فقالوا : هجر رسول الله صلی الله علیه و سلم ".

2- طبقات ابن سعد ،ج2ص244، چاپ بیروت.

3- صحیح مسلم ، باب من ترک الوصیه،ج5،ص 76 و تاریخ طبری 3/193 بدین عبارت آمده است :
" ان رسول الله صلی الله علیه و سلم یهجر ". مسند احمد حنبل تحقیق احمد محمد شاکر ، حدیث 2992. تاریخ ابی الفداءج1ص15.

4- ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه،ج3،ص 97.

 

 

 

 

 

   
   
     

 





تعبیرات مختلفى که در يوم الخميس در مخالفت با رسول خدا(صلى الله )گفته شد:

اکنون به کلماتى که در مخالفت با فرمان حضرت بیان شده است، مى پردازیم. همه اینها در صحیح بخارى و مسلم است.

در یک مورد آمده است: «فقال بعضهم: إنّ رسول الله قد غلبه الوجع، وعندکم القرآن، حسبنا کتاب الله».(1)

در تعبیر دیگر آمده است: «فقال عمر: انّ رسول الله قد غلب علیه الوجع، وعندکم القرآن، حسبنا کتاب الله».(2)

در تعبیرى شبیه به همان آمده است: «فقال عمر: إنّ النّبى قد غلب علیه الوجع، وعندکم القرآن، حسبنا کتاب الله».(3)

و در جاى دیگر نیز به این صورت نقل شده است: «قال عمر: إنّ النّبى غلبه الوجع، وعندنا کتاب الله، حسبنا».(4)

مطابق این تعبیرات، عمر براى جلوگیرى از نوشتن نامه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گفته است: «بیمارى بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چیره شده (و نعوذ بالله نمى داند چه مى گوید!) و قرآن که نزد شما هست، براى هدایت ما و شما کافى است».

در پنج مورد واژه «هجر» (نعوذ بالله هذیان گفتن) به کار رفته است، البته در پاره اى موارد به صورت استفهامى و یک مورد به صورت اخبارى.

در یکجا آمده است: «فقالوا: أهجر رسول الله».(5) در دو مورد آمده است: «فقالوا: ما شأنه؟ أهجر؟ استفهموه».(6)

اهل لغت نیز «هجر» را وقتى که به بیمار نسبت داده شود، به معناى هذیان گویى دانسته اند.

«فیومى» در «مصباح المنیر» مى نویسد:

«هجر المریض فى کلامه هجراً ایضاً خلط وهذى; مریض در کلامش هجر گفت یعنى نامیزان حرف زد و هذیان گفت و به پرت و پلاگویى افتاد».(7)

در لسان العرب نیز آمده است:

«الهَجْر: الهذیان والهُجْر بالضم: الاسم من الاهجار وهو الافحاش وهَجَر فى نومه ومرضه یهجُر هجراً: هذى; «هَجر» به معناى هذیان گویى است و «هُجر» که اسم مصدر است به معناى سخن زشت است و هنگامى که این واژه به آدم خوابیده و یا بیمار نسبت داده شود، مفهومش این است که او در خواب و یا حالت بیمارى هذیان گفت و حرف هاى نامربوط زد».(8)

به راستى چگونه مى توان درباره حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) که فرستاده خدا و رابط میان خدا و خلق شمرده مى شود، این کلمات و سخنان را بر زبان جارى کرد؟!! در حالى که قرآن در شأن او مى گوید: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى; او هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید»(9) 

و نیز قرآن مى گوید: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا : آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید»(10)


پي نوشتها:
2 . صحیح مسلم، کتاب الوصیة، باب 6، ح 8 .
3 . صحیح بخارى، کتاب المرضى، باب 17، ح 1 .
4 . همان مدرک، کتاب العلم، باب 39 (باب کتابة العلم)، ح 4 .
5 . صحیح بخارى، کتاب الجهاد و السیر، باب 175، ح 1 .
6 . همان مدرک، کتاب المغازى، باب 84، ح 4 و صحیح مسلم، کتاب الوصیة، باب 6، ح 6 .
7 . مصباح المنیر، واژه هجر.
8 . لسان العرب، واژه هجر.
9 . نجم، آیه 3 .
10 . حشر، آیه 7 .

 

 

 

   

 

[ سه شنبه 10 دی 1392 ] [ 6:41 ] [ محمدحسین تقوایی ]

توهین قطب فرقه ضاله صوفیه نعمت اللهی گنابادی به حضرت زهرا(س)

به گزارش فسایی ، گروه فرهنگی مشرق - نورعلی تابنده قطب فعلی فرقه صوفیه گنابادیه بعد از آنکه حیات امام زمان(عج)، عصمت امامام معصوم(ع) و اصول دین را زیر سوال برد؛ چندی پیش در جلسه سخنرانی خود که در دولتسرای تهران برگزار شده بود به مقام حضرت زهرا(س) توهین کرد.

وی در جمع مریدان خود نسبت به عملکرد مسئولین در قبال واژه شهید انتقاد کرد و گفت: متاسفانه کسانی که باید خودشان حیثیت و اهمیت مصداق واژه شهید را حفظ کنند, این کار را نمی کنند و به هر نفری که به هر نحوی کشته می شود شهید می گویند و لغت شهید را کم ارزش می کنند.

 وی در ادامه سخنان موهنش درباره ساحت حضرت زهرا(س) عنوان داشت: یکی از دوستان سابق من که مرد مسلمان و خیلی معتقدی است به من تلفن زد و از من پرسید تقویم امسال را دیدی؟ گفتم بله گفت دیدی نوشته شهادت حضرت زهرا، خب با این حرف اجر شهید کم می شود.نورعلی تابنده بعد از آنکه به مقام حضرت زهرا(س) توهین کرد بیان کرد: شهادت مقام بالایی است و شامل حضرت زهرا نمی شود و با گفتن شهادت حضرت زهرا مقام شهید را بی ارزش می کنید حضرت زهرا(س) رحلت کرده است. نورعلی تابنده قطب فعلی صوفیه گنابادیه ادعا کرد بیعت با ما همان ادامه بیعت با خداوند است.

اظهارات تابنده در حالی صورت می گیرد که در تقویم دراویش گنابادی، فوت دو تن از قطب های این فرقه (مشتاق علیشاه و سلطانعلیشاه) با عنوان شهادت درج شده است.

اعلام برائت مردم گناباد از فرقه صوفیه گنابادیه 

مردم شهرستان گناباد با امضای طوماری خواستار تغییر نام فرقه صوفیه نعمت اللهی گنابادی و اقدام جدی مراجع قضایی نسبت به این فرقه انحرافی در توهین به حضرت فاطمه زهرا(س) شدند.

حجت الاسلام حسن صادقی نسب امام جمعه شهرستان گناباد در خطبه های نماز جمعه این شهرستان که در محل مسجد جامع و مصلای این شهر برگزار شد با اشاره به اهانت قطب فرقه صوفیه گنابادیه به حضرت فاطمه زهرا(س) اعلام کرد: با توجه به سابقه این فرقه و اهانت اخیرشان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س)، مردم شهرستان گناباد ضمن ابراز تنفر از این فرقه خواستار حذف نام گنابادیه و تغییر آن هستند.

وی با محکومیت اهانت قطب فرقه به حضرت زهرا(س) افزود: این فرقه با اینکه ادعای تشیع بودن دارد اما اخیرا قطب این فرقه به مادر سادات، حضرت فاطمه زهرا(س) اهانت کرده و  دل های مردم شریف و ولایتمدار را جریحه دار نموده است.

امام جمعه گناباد با گله از رسانه های جمعی نسبت به انتساب این فرقه به گناباد اعلام کرد: ما مردم شهرستان گناباد بار دیگر ضمن ابراز تنفر از این فرقه خواستار حذف نام شهرستان گناباد در رسانه ها می باشیم تا همه بدانند مردم انقلابی و شریف گناباد از این فرقه و رهبر آن بیزار هستند.

 

 (منبع: پایگاه تحلیلی-خبری فسا: فسایی www.fasaei.ir)

لطفا در جهت شناساندن چهره پلید این فرقه منحرف؛این مطلب را اطلاع رسانی کنید.

[ یک شنبه 1 دی 1392 ] [ 15:2 ] [ محمدحسین تقوایی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1393
فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 فروردين 92
امکانات وب