زلال حکمت | ||
|
بی قرار
شهید عارف؛ شاعر، نقاش و دانشجوی پزشکی علی رضا فیروزی(تولد:فسا1343-شهادت: 1367 عملیات بیت المقدس) روح بزرگ علی رضا طاقت درنگ در این دنیای کوچک را نیافت و به کاروان یاران شهیدش پیوست.آنچه از سروده های او باقی مانده است نشان می دهد که آینده شعری او بسیار درخشان بود؛ اگر چه به زیباترین آینده ها رسید... علی رضا این مثنوی زیبا را برای شهید محمد جعفر شکرپور سروده است.
آن شب میان عاشقان شوری دگر بود از اتفاقی تازه قلب شب خبر بود
مرغان عاشق زین قفس پرواز کردند پرواز را تا بیکران آغاز کردند
از دخمه تاریک دنیا پر گرفتند راه دیار دوست را از سر گرفتند
رفتند تا اوج فلک،تا چشمه نور رفتند تا سینای عشق و وادی طور
رفتند آنجایی که کوی آشناییست آنجا که ماوای شهیدان خداییست
جایی که جان آرام گیرد نزد جانان آن جا که "عند ربهم" فرمود قرآن
این عاشقان را جز شهادت مرگ ننگ است در کامشان بی دوست ماندن چون شرنگ است
چون عشق را جز عشق تفسیری دگر نیست حلاج را جز دار تدبیری دگر نیست
این واژه در قاموس دل با خون قرین است این داستان آغاز و پایانش همین است
تدبیر این یاران عاشق نیز خون است زین حلقه هر کس بیم جان دارد برون است
پروای جان یعنی اسیر خویش بودن یعنی اسیر نفس بد اندیش بودن
پروانگان را هیچ پروایی زجان نیست سودای جانان چون بود،پروای جان نیست
پروانه کی پروایی از پر سوختن داشت گویی که از اول سر افروختن داشت
این جمع مشتاقی که بیم سر ندارند جز وصل یار اندیشه ای دیگر ندارند
در عشق بازی رشک مجنونند اینان آلاله های غرق در خونند اینان
این پاکبازان را چه باک از جان سپردن رندان بیدل را چه باک از زخم خوردن
با این سبک بالان بی پروا و بی باک با کاروان لاله های سینه صد چاک
با این سبک روحان از خود وا رهیده وارسته ای می رفت از دنیا بریده
وارسته ای،دلداده ای،جان بی شکیبی درد آشنایی،با تن آسایی غریبی
این عاشق از خویش رسته جعفرم بود این سینه و بازو شکسته جعفرم بود
این زخم کین بر سینه جعفر بود ،جعفر این عارف بی کینه جعفر بود جعفر
او سینه اش سینای موسای طلب بود هر دم دلش بهر طلب در تاب و تب بود
شوق شهادت در نگاهش موج می زد مرغ مهاجر بود و دل بر اوج می زد
می رفت و بر دل داشت شوق بی قراری آموخت یاران را طریق سربداری
شهید محمد جعفر شکرپور
نظرات شما عزیزان: جواد جعفری فسایی(سها)
ساعت18:12---31 شهريور 1392
سلام استاد تقوایی به بهانه ی سر زدن به وبلاگ ارزشمندتان بیاد عزیز به آسمان عروج کرده شهید علیرضا فیروزی افتادم.رباعی زیر که سال ها پیش برای ایشان سروده ام تقدیم حضورتان می نمایم :
ازغنچه حیا ، زگل صفا بود علی وز خود سرِ خود ، ز خود رها بود علی دادار اگر به دار می خواست سرش والله رضا ، رضا ، رضا بود علی پاسخ:سلام بر استاد جعفری عزیز.ممنون از حضور شاعرانه شما در (زلال حکمت) و سپاس از رباعی زیبای شما که برای شاعری سروده اید که زیباترین شعر عالم را سرود...زنده و سلامت باشید.
سلام عزیز
مزرع سبزفلک دیدم و داس مه نو ... بیابه میکده و چهره ارغوانی کن ... پاسخ:سلام کریم آقای گل تولدت مبارک...
سلام
خدارحمت کند همه شهدای پاکباز مخصوصا شهید فیروزی که از بچه های پاکباز گردان فجربود وای بر ما که آنها از همه چیزشان برای آزادی وعزت ماگذشتند وما از خودمان نمی گذریم ایام جنگ وبودن بابچه های پاکباز مخصوصا درگردان فجر غنیمتی بود که به چشم ببینیم مردان مخلصی که مرگ رابازیچه خود کردند ویه آن خندیدند اگرفرصت داشتید این دوپست راببینید هرچند سال هاست با خودم عهد کرده بودم که دیگر از آن دوران ننویسم چون داغی است که تازه می شود ولی بنابه دلایلی دوپست را نوشتم وبعد هم هرچه برخی دوستان اصرار کردند که ادامه دهند خدمتشون عرض کردم که هذه شِقشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ شاد باش ودیر زی http://payamenasim.mihanblog.com/post/678 http://payamenasim.mihanblog.com/post/676 پاسخ:سلام آقا حجت عزیز. ممنون از حضورت. سال 67 تو مسجد شیخ آباد؛ شهید فیروزی کتاب زیست شناسی منو گرفت و در صفحه اولش این شعر رو نوشت: صبح مهمان دارم باید امشب بروم خانه را پاک کنم آب و جاروب کنم توی حیاط باز هم می ترسم مثل شب های گذشته خوابم ببرد باز هم مهمانی بر هم بخورد... اون شب با هم خداحافظی کردیم تا قیامت... فرداش رفت جبهه و....روحش شاد.چشم اون پست ها رو می بینم؛انشاالله
سلام همکارفرهیخته جناب تقوایی
خدایش بیامرزد / این شعرشهیدفیروزی منو یادیکی ازغزل های ناب و زیبای سعدی انداخت غزل بااین مطلع شروع میشود من آن نیم که دل ازمهردوست بردارم و گرزکینه دشمن به جان رسدکارم نه پای رفتنم ازآستانه دوست نه احتمال نشستن نه پای رفتارم .............. تااینکه می رسدبه این بیت که نمیدانم چرااماهروقت میشنوم بی درنگ یادشهدای عزیزمی افتم اینکه ماچگونه گرفتارخاک شده ایم انگاربه شهدامی گوییم شماسبک باران برویدکه ماگرفتاریم مگرنه اینکه اول بایدتکلیفت راباخودت روشن کنی؟ مگرنه اینکه ابتداباید به قول امام علی (ع) بگذری و دل مبندی؟ به قول حافظ : شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل کجادانندحال ماسبکباران ساحل ها ........................ میفرماید: نه روی رفتنم ازخاک آستانه دوست ( سفرکنیدرفیقان که من گرفتارم ) ........................ این غزل بی نظیررو استادشجریان درمراسم تدفین استادرضوی سروستانی به زیبایی هرچه تمامتردرمایه دشتی اجراکرده است ببخشید زیادحرف زدم / شادبادروح شهدا پاسخ:سلام کریم آقای گل. ممنون از حضورت. شهید فیروزی حقیقتا بدون تعلق بود و آزاد...خدایش رحمت کند و قیامت ما را هم از شفاعتش بهره مند سازد...یا علی [ جمعه 29 شهريور 1392
] [ 17:38 ] [ محمدحسین تقوایی ] |
فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 فروردين 92 |
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |